باز هم محرم رسید. به قول یکی از دوستان المپیک لاتا! (لات ها). کافیه یه سری به قسمت جلویی دسته ها بزنید و ببینید سر علامت کشی و چهلچراغ چه خبراییه! بعضی وقتا سر همین کار به فحش و دعوا و چاقو کشی هم میرسه...!
سخنرانی ها هم که اکثرا توسط آخوند ها انجام میشه مثل (تقریبا) همه مداحی ها فقط ذکر مصیبته، که اون هم معمولا یه سری حرف هاییه بدون مطالعه و تحقیق که هیچ سند و مدرک روایی و تاریخی نداره، و هدفش زیاد کردن پیاز داغ ماجرا برای در آوردن اشک مردمه!
وضع توی مداح ها که واقعا افتضاحه. از تلید سبک مداحی از روی دست خوانندگان لس آنجلسی گرفته تا اشعار شرک آمیز و غیره.
عنصر مشترکی که توی بساط جماعت مداح و روضه خون سخنران پیدا میشه مظلومیت واقعی بزرگان دین در بین کسانی است که در ظاهر خودشونو طرفدار آن ها می دانند. فرقی هم نمی کنه هیئت محل باشه یا هیئت یه مداح یا آخوند مشهور یا صدا و سیما.
چند سال پیش با کتابی با عنوان گنجینه اسرار نوشته نور الله عمان سامانی آشنا شدم. نویسنده کتاب واقعه عاشورا رو از نگاه دیگه ای به شعر روایت کرده. روایتی که به نوعی به یک شهود عارفانه شباهت داره. از باده عشق ذوالجلال روایت می کنه که هر کسی از انبیاء و اولیاء برای خوردن اون جام برخواستند هر کدوم لبی تر کردن و با بلا های بسیار روبه رو شدن. تا این که به قول عمان، پیر می خواران قد راست کرد...
داستان رو به شکل بسیار زیبایی به شیوه مثنوی به شعر در آورده. انشاالله به مناسبت محرم هر روز بخشی از این کتاب بی بدیل رو این جا میذارم که امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره.
محرم نزدیک است،خواست که هست؟
حسین (ع) را منتظرانش کشتند و اینک تویی و این زمانه آخر! این بقیة الله، این الطالب بدم المقتول بکربلا.
حواست که هست؟ محرم دگری آمد و صدای قافلهی عشق میآید …
مبادا در کوفه بمانی و فریاد هل من ناصر ینصرنی حسین را بیپاسخ بگذاری؛ حسین اکنون منتظر لبیک توست…
لبیک یا حسین (ع)